tezro

tezro

tezro

tezro

tezro

طبقه بندی موضوعی

ابزار نظر سنجی

ali rezaei | دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۳۹ ب.ظ
در افسانه ها آمده، روزی که خداوند جهان را آفرید فرشتگان مقرب را به بارگاه فرا خواند و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند. یکی از فرشتگان به خدا گفت:











  • ali rezaei

ابزار نظر سنجی

ali rezaei | دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۳۹ ب.ظ
مردی، دیروقت، خسته از سرکار به خانه بازگشت. دم در، پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود:






















- چطور به خودش اجازه می دهد برای گرفتن پول از من چنین سوالی بپرسد؟














- با اینکه خودت پول داشتی، چرا باز هم پول خواستی؟




  • ali rezaei

ابزار نظر سنجی

ali rezaei | دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۳۹ ب.ظ
هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.






















بهلول صد دینار را گرفت و گفت:







- این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای.




- یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش.

بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت:
- به تو نمی فروشم.





- اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم.

هارون نارحت شد و پرسید:
- چرا؟

بهلول گفت:
- زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم!


  • ali rezaei

ابزار نظر سنجی

ali rezaei | دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۳۹ ب.ظ
مردی که از سفر حج برگشته بود سرگذشت مسافرت خود و همراهانش را برای امام صادق(ع) تعریف می کرد، مخصوصاً یکی از همسفران خویش را بسیار می ستود که چه مرد بزرگواری بود و ما به همراهی همچون مرد شریفی مفتخر بودیم. یکسره مشغول طاعت و عبادت بود. همین که در منزلی فرود می آمدیم او فوراً به گوشه ای می رفت و سجاده خویش را پهن می کرد و به طاعت و عبادت خویش مشغول می شد.









  • ali rezaei

ابزار نظر سنجی

ali rezaei | دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۳۹ ب.ظ
کوهنوردی می‌‌خواست به قله‌ایی بلندی صعود کند. پس از سال‌ها تمرین و آمادگی، سفرش را آغاز کرد. به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملا تاریک شد. به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمی‌شد. سیاهی شب، همه جا را پوشانده بود و مرد نمی‌توانست چیزی ببیند حتی ماه و ستاره‌ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند.
کوهنورد همچنانکه بالا می‌رفت، در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمام‌تر سقوط کرد. سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگی‌اش را به یاد ‌آورد. داشت فکر می‌‌کرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان دنباله طنابی که به دور کمرش حلقه خورده بود بین شاخه های درختی در شیب کوه گیر کرد و مانع از سقوط کاملش شد.
در آن لحظات سنگین سکوت، که هیچ امیدی نداشت از ته دل فریاد زد: خدایا کمکم کن!
ندایی از دل آسمان پاسخ داد: از من چه می‌خواهی؟
- نجاتم بده ای خدای من!
- آیا به من ایمان داری؟
- آری. همیشه به تو ایمان داشته‌ام.
- پس آن طناب دور کمرت را پاره کن!
کوهنورد وحشت کرد. پاره شدن طناب یعنی سقوط بی‌تردید، از فراز کیلومترها ارتفاع.
گفت: خدایا نمی‌توانم.
خدا گفت: آیا به گفته من ایمان نداری؟
کوهنورد گفت: خدایا نمی توانم. نمی‌توانم.
روز بعد، گروه نجات گزارش داد که جسد منجمد شده یک کوهنورد در حالی پیدا شده که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود و تنها دو متر با زمین فاصله داشت.
  • ali rezaei

ابزار نظر سنجی

ali rezaei | دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۳۹ ب.ظ
جواب یک دانشجوی شیمی در دانشگاه واشینگتن به قدری جالب بود که توسط استادش در اینترنت پخش شده و دست به دست می گردد . خواندنش جالب است .
پرسش : آیا جهنم اگزوترم ( دفع‌ کننده گرم ) است یا اندوترم ( جذب ‌کننده گرم ) ؟ 
اکثر دانشجویان برای ارائه پاسخ خود به قانون بویل - ماریوت متوسل شده بودند که می‌ گوید حجم مقدار معینی از هر گاز در دمای ثابت ، به طور معکوس با فشاری که بر آن گاز وارد می‌شود متناسب است . یا به عبارت ساده ‌تر در یک سیستم بسته، حجم و فشار گاز ها با هم رابطه مستقیم دارند .
 
اما یکی از آن ها چنین نوشت :
اول باید بفهمیم که حجم جهنم چگونه در اثر گذشت زمان تغییر می ‌کند . برای این کار احتیاج به تعداد ارواحی داریم که به جهنم فرستاده می ‌شوند . گمان کنم همه قبول داشته باشیم که یک روح وقتی وارد جهنم شد، آن را دوباره ترک نمی ‌کند. پس روشن است که تعداد ارواحی که جهنم را ترک می ‌کنند برابر است با صفر .
برای مشخص کردن تعداد ارواحی که به جهنم فرستاده می ‌شوند، نگاهی به انواع و اقسام ادیان رایج در جهان می ‌کنیم. بعضی از این ادیان می‌ گویند اگر کسی از پیروان آن ها نباشد، به جهنم می ‌رود. از آن جایی که بیش تر از یک مذهب چنین عقیده ‌ای را ترویج می ‌کند و هیچ کس به بیش تر از یک مذهب باور ندارد، می ‌توان استنباط کرد که همه ارواح به جهنم فرستاده می ‌شوند. با در نظر گرفتن آمار تولد نوزادان و مرگ و میر مردم در جهان متوجه می ‌شویم که تعداد ارواح در جهنم مرتب بیش تر می ‌شود.
حالا می ‌توانیم تغییر حجم در جهنم را بررسی کنیم : طبق قانون بویل - ماریوت باید تحت فشار و دمای ثابت با ورود هر روح به جهنم حجم آن افزایش بیابد . اینجا دو موقعیت ممکن وجود دارد :
 
۱ ) اگر جهنم آهسته ‌تر از ورود ارواح به آن منبسط شود، دما و فشار به تدریج بالا خواهند رفت تا جهنم منفجر شود .
۲ ) اگر جهنم سریع تر از ورود ارواح به آن منبسط شود، دما و فشار به تدریج پایین خواهند آمد تا جهنم یخ بزند .
اما راه ‌حل نهایی را می ‌توان در گفته همکلاسی من ترزا یافت که می ‌گوید : « مگه جهنم یخ بزنه که با تو ازدواج کنم ! » از آن جایی که تا امروز این افتخار نصیب من نشده است ( و احتمالاً هرگز نخواهد شد ) ، نظریه شماره ۲ اشتباه است : جهنم هرگز یخ نخواهد زد و اگزوترم است.

 


  • ali rezaei

ابزار نظر سنجی

ali rezaei | دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۳۹ ب.ظ
"بوق سگ" یکی از از اصطلاحاتی است که تقریباً دیگر کسی ریشه و منشاء آن را به یاد ندارد. بوق سگ از اصطلاحات بازاری است و منظور از به کار بردن آن، تا دیر وقت کار کردن می‌باشد. مثلاً گفته می‌شود: « تا بوق سگ کار می‌کنم و فلان و بهمان» یا « بچه که نباید تا بوق سگ بیرون از خونه باشه که…!» در همه این جملات بوق سگ دلالت بر مفهوم دیر وقتی و زمان طولانی از حد بیرون دارد.
و اما ریشه آن:
می‌دانید که بازار در ایران از جایگاه خاصی برخوردار بوده و است . بازارهای ایرانی که خاص فرهنگ ایران است معمولاً شامل دو محور اصلی عمود بر هم بود که در وسط به هم رسیده و «چهارسوق» اصلی یا بزرگ را می‌ساختند. بازار بسته به بزرگی و کوچکی اش و تعداد بازاریانِ شاغل در آن می توانست چندین چهارسوق فرعی و کوچک نیز داشته باشد. اما ورودی و خروجی این بازارها منحصراً از دو سر محورهای اصلی بود. با این تعریف بازارهای سنتی ایرانی دارای چهار مدخل می‌شود که در دو انتهای دو محور اصلی واقع بوده که با درهای بزرگ چوبی بسته می‌شد.
حفاظت از این بازارها البته کاری مهم و درخور توجه بود. اگرچه هر حجره با دری چوبی بسته می‌شد، اما این درها از امنیت مطلوبی برخوردار نبوده و به راحتی می‌توانستند شکسته شوند. از این رو امنیت بازار وابسته به درهای اصلی و نگهبان بازار بود. این نگهبانان از سر شب (دم اذان مغرب) تا دم صبح (بعد از اذان صبح) موظف به پاسداری از بازار بوده و مرتباً در طول بازار در حال گشت زنی بودند. اما از آنجا که بازار بزرگ بوده و امکان بازبینی همه جای آن غیرممکن بود، نگهبانان، سگانی درنده و گیرنده داشتند که به «سگ بازاری» موسوم بودند. این سگان غیر از مربی خود هر جنبده‌ای را مورد هجمه قرار داده و پاچه می‌گرفتند. از این رو با نزدیک شدن مغرب و بسته شدن درهای بازار و طبعاً رها شدن سگهای بازاری، نگهبانان در بوقی بزرگ که؛ از شاخ قوچ ساخته می‌شد و صدایی پرطنین و گسترده داشت؛ می دمیدند که یعنی در حال باز کردن سگان و رها کردنشان در بازار هستیم، زودتر حجره ها را تعطیل کرده و از بازار خارج شوید. به این بوق که سه بار با فاصله زمانی مشخصی نواخته می‌شود «بوق سگ» می‌گفتند. این بود که مشتری آخر شب نیز جونش پای خودش بود! یعنی اگر با شنیدن بوق سگ از بازار خارج نشده و حالا هر آن ممکن است مورد هجوم سگان درنده بازاری قرار بگیرد.
حال هرگاه کسی تا دیروقت به کار مشغول باشد و یا دیر به خانه برگردد می‌گویند تا بوق سگ کار کرده یا بیرون از خانه بوده است. همچنین افرادی را که زود عصبی شده و پیش از پرس و جو و کشف حقیقت به پرخاش می‌پردازند را سگ بازاری می‌گویند که قدرت تشخیص دزد از بازاری را نداشته و بی علت پاچه افراد را می‌گرفتند.
  • ali rezaei

ابزار نظر سنجی

ali rezaei | دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۳۹ ب.ظ
یکى در پیش بزرگى از فقر خود شکایت می کرد و سخت می نالید.
  • ali rezaei

ابزار نظر سنجی

ali rezaei | دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۳۹ ب.ظ
اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است. دستشو گرفتم و گفتم : باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم، انگار دهنم باز نمی شد. هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود، باهاش صحبت می کردم. موضوع اصلی این بود که من می خواستم از اون جدا بشم . بالاخره هرطور که بود موضوع رو پیش کشیدم، از من پرسید چرا ؟! اما وقتی از جواب دادن طفره رفتم خشمگین شد و در حالی که از اتاق غذاخوری خارج می شد فریاد می زد: تو مرد نیستی.




















  • ali rezaei

ابزار نظر سنجی

ali rezaei | جمعه, ۲۶ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۳۹ ب.ظ
این فیلم کاملا واقعیت دارد و نشانه ای از هزاران نشانه عظمت خداوند است
  • ali rezaei