tezro

tezro

tezro

tezro

tezro

طبقه بندی موضوعی

ابزار نظر سنجی

ali rezaei | پنجشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۳۱ ب.ظ
حاتم اصم که یکى از زهاد عصر خویش بود، مردى بود فقیر و عائله دار که به سختى زندگیش را اداره مى کرد، اما اعتقاد فوق العاده به خدا داشت. شبى با رفقاى خود نشسته بود، صحبت حج و زیارت خانه خدا به میان آمد شوق زیارت به دلش افتاد. به منزلش مراجعت کرد. زن و بچه هایش را اطراف خود جمع نمود و مقصدش را براى آنها بیان کرد و گفت : اگر شما با من موافقت کنید که به زیارت خانه خدا بروم، من براى شما دعا خواهم کرد.





همه بچه ها گناه را بار گردن دختر کوچک کردند و او را ملامت نمودند که اگر تو سخن نگفته بودى و زبانت را کنترل مى کردى ما اجازه نمى دادیم پدر به مسافرت برود.
دخترک متاثر شد و اشکهایش جارى گردید سر به سوى آسمان بلند کرد، دستها را به دعا برداشت و گفت پروردگارا اینان به فضل و کرم تو عادت کرده اند و از خوان نعمت تو برخوردار بوده اند، تو آنها را ضایع مگردان و مراهم در نزد آنها شرمنده مکن.
در حالی که آنها متحیر نشسته بودند و فکر مى کردند از کجا قوتى بدست آورند، بر حسب اتفاق حاکم شهر از شکار بر مى گشت، تشنگى بر او غلبه کرده، جمعى از همراهان را به در منزل حاتم فرستاد تا آب بیاورند، آنها در خانه را کوبیدند، زن حاتم پشت در آمد، پرسید چه کار دارید، گفتند: امیر درب منزل ایستاده مقدارى از شما آب مى خواهد، زن با حال بهت به آسمان نگاه کرده گفت :



گفتند: منزل حاتم اصم، یکى از زهاد این شهر است، شنیده ایم او به مسافرت بیت الله رفته و خانوده اش به سختى زندگى مى کنند.

امیر این بگفت و کمربند زرین خود را باز نموده به داخل منزل افکند و به همراهانش گفت: کسى که مرا دوست دارد، کمربند خود را به داخل منزل بیندازد، همه همراهان کمربندهاى زرین را باز کرده و به داخل منزل افکندند، موقعى که خواستند برگردند، امیر گفت :

چون دخترک این جریان را مشاهده کرد به گریه افتاد از او پرسیدند، چرا گریه مى کنى؟ باید خوشحال باشى، زیرا خداى متعال به لطف خود، به ما وسعت داده است. دختر گفت :
گریه ام براى آن که ما دیشب گرسنه سر بر بالش گذاردیم، و مخلوقى به سوى ما یک نظر انداخت، ما را بى نیاز ساخت، پس هرگاه خداى مهربان به سوى ما نظر افکند آنى ما را وا نخواهد گذارد. بعد براى پدرش دعا کرد: پروردگار! همچنانکه به ما نظر مرحمت فرمودى و کار ما را اصلاح کردى نظرى بسوى پدر ما کن و کار او را اصلاح فرما.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی